پشیمانی را معمولاً به عنوان نوعی احساس، درک، تعریف و مقولهبندی میکنیم. احساس ناراحتی و حسرت از پیامدهای آنچه که انجام دادهایم یا آنچه که نتوانستیم انجام دهیم؛ تصمیمی که گرفتهایم یا نگرفتهایم و نتایج آن؛ و مشخصاً احساس مسئولیتمان نسبت به این نتایج. این امر که پشیمانی ناشی از نوعی بازبینی و بازجستن تبعاتِ انتخاب-ارتکاب یا عدم آن است، سویهای تعقلی بدان میبخشد. در این راستا، پشیمانی را بعضاً احساسی استدلالی و عقلانی تعریف میکنند[1]؛ پشیمانی به معنای نوعی درگیری عاطفی و شناختی. بنابراین پشیمانی دربردارندهی نوعی تقابل دوتایی است؛ جمع اضدادِ احساس و اندیشه. در حقیقت آنچه وجهی عقلانی به پشیمانی میبخشد، نه جزئی منطقی در درون آن، بلکه خود این تقابل است که به میانجی آن در جستجوی پروردهتر کردن تصمیمسازیهایمان هستیم. لذا وضعیت پشیمانی هرچند یک گذشتهی زنده – امری که در گذشته رخ داده و اینک ما درگیر پسآمدِ آن هستیم – است ولی سویهای نیز به آینده و تکرار دوبارهی تجربه در آینده دارد: پشیمانی به مثابهی چارچوبی برای پیشبینی [و در این پیشبینی است که دوباره عاطفه و اندیشه در هم میآمیزند].
ریشهشناسی واژهی پشیمانی در فارسی نیز بر خلاف معادل لاتین آن بر این وجه اندیشهمحور آن دلالت دارد. برخلاف Regret که از ریشهای فرانسوی regreter (اواخر قرن 14اُم) به معنی سوگواری و ضجهی بیهوده بر مرگ کسی است؛ پشیمان از دو جز پس (سین به شین مبدل شده) و مان (تشکیل شده)، “مان” در جزء دوم از ریشه منیدن به معنای اندیشیدن است – بهمن (اندیشه نیک) و دشمن (اندیشه بد) – لذا پشیمان یعنی پسااندیش.
حال زمانی که در ارتباط با شرکت کردن در انتخابات میگوییم «من پشیمانم»، مرادمان چیست؟ کدام وجه از معنا و نتیجهی این کنشِ رأی دادن یا ندادن، منجر به پشیمانیمان شده است. صحبت از معنا شد. معنای کنشِ رأی دادن. اجازه دهید وبر را فرابخوانیم. برای ماکس وبر فهم فرایندهای فکریِ کنشگر و معنایی که فرد به کنشاش نسب میدهد اهمیّتی اساسی دارد. بر این اساس دستهبندی چهارگانهای از انواع کنش ارائه میدهد که به نظر دو نوع از آنها میتواندد دستمایهی تبیین مفهوم پشیمانی و رأی دادن قرار میگیرند. 1) کنش عقلانی مبتنی بر ارزش: زمانی روی میدهد که انتخاب بهترین وسیله برای هدفی از جانب کنشگر بر مبنای اعتقاد او به مجموعهی بزرگتری از ارشها برگزیده شود. 2) کنش عقلانی مبتنی بر هدف: کنشی که در آن راهحل دستیابی به یک هدف مشخص به طور عقلانی انتخاب میشود. انتخابی تحت تأثیر نظرگاه فرد از محیطی که خود را در آن مییابد، از جمله رفتار مردم حاضر موجود در آن محیط.
بر اساس این دستهبندی فردی که بنا بر باور به مفاهیمی چون دموکراسی یا اصلاحات و یا صندوق رأی در انتخابات شرکت میکند، مرتکب کنشی میشود که میتوان آن را عقلانی-ارزشی دانست (الف). فردی که بنا بر زاویه و ضدیّتی که با بنیانهای جمهوری اسلامی دارد و یا خوانشی را که از دموکراسی جستجو میکند در انتخابات نمییابد و از اساس در انتخابات شرکت نمیکند در همین دستهبندی قرار میگیرد (ب). افرادی که بنا بر شرایط انتخابات (نامزدها، کارنامه و پیشینهشان؛ شرایط منطقه و …) تصمیم به شرکت (ج) یا عدم شرکت در انتخابات میگیرند (د) کنشی عقلانی مبتنی بر هدف را انجام میدهند. (همانطور که خود وبر میگوید تفکیک و مرزبندی بین این نوع کنشها در دنیای واقعی به این سادگی نیست و همواره در هم نَشت میکنند. صندوق برای برخی هدف است و برای برخی ارزش).
حال وقتی میگوییم من پشیمانم یعنی معنایی که از کنش رأی دادن مد نظرمان بود حاصل نگشته است و اینک ما در جستجوی مسئولیت و بازپرسی خود در ارتباط با این معنا/نتیجه هستیم. بنا بر فرمول معروف امیل بنونیست[2] «متمایز بودن و معنادار بودن یکی است»، میتوان گفت من پشیمانم یعنی که انتخاب و تصمیم من نتوانسته تغییر و تمایزی ایجاد کند. لذا میتوان گفت شمار زیادی از هشتگ من پشیمانم را گروه (د) تشکیل میدهند. کسانی که در دستهبندی وبر، نوعی کنش عقلانی مبتنی بر هدف انجام دادهاند ولی اینک انتخاب/کنش خود را فاقد معنا مییابند و از پشیمانی رای دادن به روحانی مینویسند و البته گروهی دیگر که نسبت به باور و ارزشی به اسم انتخابات در ایران و تغییر به میانجی آن نامیدند و از بازی کردن بر مبنای آن ارزش پشیماناند. (الف).
بازگردیم به مفهوم پشیمانی و اینبار کمی دریدا را فرا بخوانیم. وقتی برای مثال از فرمان دادن و امر کردن میگوید و اشاره میکند که در کُنه هر فرمانی، نوعی خواهش و تمنّا نهادینه است. وقتی از بخشیدن میگوید اشاره به خشونت واقع در کنش بخشیدن میکند. برگردیم به پشیمانی و نسبت پشیمانی/مسئولیت. این صورتبندی پشیمانی در گزارهی من پشیمانم علیرغم تمام سبکپردازی دغدغهمندانهاش چیزی نیست جز اینکه من مسئول نیستم. در حقیقت از همان ابتدا کنش ِرأی دادن سپردن مسئولیت به دولت بود و نوعی سیاست را مطلقِ دولت کردن و با انجام چنین کاری، عمل سیاسی در مقام اندیشه ملغا نمودن. و اکنون این پسااندیشی، این ندامت اتفاقاً برخلاف ژست و پرفورمنس مسئولمآبانهاش، همدستیست برای کناره گرفتن از آن. من پشیمانم یعنی اینکه من مسئول اینکه مسئولیتم را نپذیرفتهام نیستم.
Regret قرار است تأسفی باشد نسبت به یک wrong committed نسبت به یک something that one has done or failed to do این پسااندیشی نسبت به کدام کنش است؟ کدام ارتکاب؟ رای دادن؟ ندادن؟ کدامشان مازادی ساخت، تمایزی ساخت تا معنایی ایجاد کند که ما از انجام ندادن یا دادنش پشیمان باشیم؟ اتفاقاً تمام آن چهار گروه از فقدان شدید ایده و تخیّل رنج میبرند. هیچ نسبتی با آینده ندارد و پشیمانی برای آنها نه چارچوبی برای مواجهه با آینده بلکه کناره گرفتن از آن است: #من-مسئولیتندارم
شاید حتی بتوان گفت جای علّت و معلول [پشیمانی و رأی دادن/ندادن] عوض شده است. نه لزوماً به دلیل ناآگاهی بلکه نوعی تبانی رخ داده است. [برای نپذیرفتن مسئولیت] در حقیقت شمار زیادی از آنهایی که رأی دادهاند و یا تحریم کردند از ابتدا پشیمان بودند. در همان هنگام رأی دادن و ندادن پشیمان بودند. شاید بتوان گفت که دموکراسی [حتی] در اشکال و نمونههای مترقیترش هم مبتنی بر کنش متقابل و مشترک پشیمانها است و معلول آن. [نه برعکس]. لذا #من_پشیمانم بیش از هر چیز بخشی از یک زیستِ تنزهطلبانهی مُد روز است که متکبرانه از سیاست و فضای عمومی کناره میگیرد. تغییر در وضعیت را پیششرط ارتکاب خود میکند، به جای آنکه را در نتیجهی کنش خود جستجو کند. نوعی ژست پوک اخلاقی که فرد پشت سنگر آن از پهنهی تاریخ و سیاست فاصله میگیرد، و به زعم من از اخلاق هم.
بعدالتحریر:
پ.ن (1) کارل کائوتسکی[3] زمانی گفته بود «وظیفهی ما سازمان دادن به انقلاب نیست بلکه سازمان دادن به خودمان برای انقلاب است». در کنار مفهوم انقلاب، میتوان مفاهیم دیگری نیز گذاشت: دموکراسی، آزادی و ….
پ.ن (2) اولریش بک[4] در کتاب “جامعه در مخاطرهی جهانی” به تبیین این امر پیپردازد که چگونه بسیاری از نهادها و مفاهیم هستهای پیشین از معنا و کارکرد گذشتهی خود تهی شدهاند و از آنها تحت عنوان مقولات زامبی نام میبرد. در هنگامهی زامبی شدن دولت، دموکراسی، اپوزیسیون، نهادهای بینالمللی بیش از هر زمان به “ایده” نیاز داریم. ایدههای بزرگ. به تفکر ایجابی، زیست ایجابی.
پی نوشت ها:
[1] Sacha Bourgeois-Gironde (2010). Regret and the Rationality of Choices, Philosophical Transactions: Biological Sciences Vol. 365, No. 1538, Rationality and Emotions (Jan. 27, 2010), pp. 249-257
[2] Émile Benveniste
[3] Karl Kautsky
[4] Ulrich Beck
برای دریافت این مطلب در قالب PDF اینجا را کلیک کنید: پشیمانی