شناختِ موسیقیِ بلوز (4)؛ بلوزِ نواحی
1- بلوزِ دلتای می سی سی پی (ادامه)
شاهین کوهساری
همان طور که هنگامِ معرفیِ شاخهی بلوزِ هیل کانتری شمال می سی سی پی (ن ک به بخشِ دوم از همین سلسله-یادداشتها) اشاره شد، مهمترین مشخصهی این شاخه از بلوز استفادهی فراوان از ریتمهای آفریقایی در کنارِ حس و حالِ غربی (اروپایی) است. ریتمهای آفریقایی در این آثار حسي بدوی ایجاد میکنند و زهیها و – در مواقعي هم – فایف و درامز (در رابطه با فایف و درامز ن ک به بخشِ دوم از همین سلسله-مقالات) حسِ باستانیِ اروپایی. بلوزِ هیل کانتری شمال می سی سی پی نخستین نمونهی یک بلوزِ دورگه و چندرگه (Hybrid) است.۱ جملهیي را که اکنون میخواهم بنویسم به این صراحت جایي نخواندهام. اما، اگر «بلوز» جدِ موسیقیِ «جَز» (Jazz) و همهی اشتقاقاتِ آن به طورِ کلی باشد؛ بلوزِ هیل کانتریِ شمالِ می سی سی پی نیز نیای مستقیمِ موسیقیِ جَزِ دورگه و چندرگه (Hybrid Jazz) است.
سید همفیل (Sid Hemphill) (1876-1963) را باید نخستین موزیسین ِشناختهشدهی این شاخه از بلوزِ می سی سی پی به شمار آورد. معروفترین موزیسینِ بلوزِ هیل کانتری اما، فرد مک داول با نامِ هنریِ می سی سی پی فرد مک داول (Mississippi Fred McDowell) (1904-1972) است. می سی سی پی فرد مک داول در دههی شصتِ قرنِ بیستمِ میلادی شهرتِ جهانی پیدا کرد و بلوزِ هیل کانتری توسطِ اجراهای متعددِ او، به عنوانِ شاخهیي مستقل و به اصطلاح آلترناتیو، کاملاً از بدنه یا همان جریانِ اصلیِ بلوزِ دلتای می سی سی پی متمایز شد و انشعابِ رسمی یافت. دو غولِ دیگرِ بلوزِ هیل کانتری آر. ال. برنساید (R. L. Burnside) (1926-2005) و جونیور کیمبرو (Junior Kimbrough) (1930-1998) هم در پیِ شهرتِ فراگیرِ پیشکسوتهایشان سید همفیل و می سی سی پی فرد مک داول بود که به شهرتِ جهانی رسیدند. رابرت بلفور (Robert Belfour) (1940-2015) یکي دیگر از بزرگانِ این شاخه از بلوزِ می سی سی پی است. از جمله بزرگانِ پیشکسوتِ فقیدِ بلوزِ هیل کانتری بانوی عالیقدري است به نامِ جسی می همفیل (Jessie Mae Hemphill) (1923-2006) نوهی دختریِ سید همفیل. در این سلسله-نوشتارها چون شاخهی بلوزِ هیل کانتری شمال می سی سی پی جدا از جریانِ اصلی یا بدنهی مکتبِ بلوزِ دلتای می سی سی پی بررسی میشود، نامِ جسی می همفیل در قسمتِ «زنانِ بلوزِ دلتا…» (ن ک به قسمتِ دومِ همین نوشتهها) آورده نشده است. از میانِ آرتیستهای معاصر و زندهی بلوزِ هیل کانتری قبل از همه باید از سدریک برنساید (Cedric Burnside) نوهی خلفِ آر. ال. برنسایدِ فقید نام برد. تری «هارمونیکا» بین (Terry “Harmonica” Bean) و کنی براون (Kenny Brown) دو آرتیستِ معاصر و زندهی دیگري هستند که در حالِ حاضر سنتِ بلوزِ هیل کانتری شمال می سی سی پی را ادامه میدهند.
اگر جریانِ بلوزِ هیل کانتری را جدا و منشعب از بلوزِ دلتا در نظر نگرفته بودیم، سید همفیل رییسِ سنیِ بلوزمنهای تاریخِ بلوزِ دلتای می سی سی پی میشد. سید همفیل را، وقتي دیگر مسن بود، آلن لومکس در دههی چهلِ قرنِ بیستم میلادی کشف کرد. کشفِ سید همفیل توسطِ آلن لومکس بعد از کشفِ مادی واترز، دیوید هانی بوی ادواردز (David Honeyboy Edwards) (1915-2011)، و سان هاوس و ضبطِ آثارشان صورت گرفت.
از سید همفیل در دلتا با توصیفاتي همچون «جانورِ تپهها» و «بهترین موزیسنِ جهان» یاد میشد. سید همفیل از دو چشم کور بود. او همهی سازهای ممکنِ موردِ استفاده در یک گروهِ بلوزِ نواحی، یعنی ویولن، بانجو، جوز (جاوز)-هارپ [Jew’s (Jaws) Harp]2، پیانو، ارگ، و فایف را به خوبی مینواخت. از سید همفیل کلاً بیستوچهار اثرِ ضبطشده به یادگار مانده است. این بیستوچهار اثر به اضافهی یک مصاحبه، همه به همتِ آلن لومکس و برای کتابخانهی کنگرهی ایالات متحد امریکا و دانشگاهِ فیسک (Fisk) ضبط شد. این مجموعه بعدها با نامِ «آواهای جنوب» (Sounds of South) منتشر شد. لومکس بیستودوتای این قطعات را در سالِ 1942، و دوتای دیگر را، هفده سالِ بعد، هنگامِ ملاقاتِ مجددِ خود با همفیل در سال 1959، ضبط کرد. هر بیستوچهار قطعهی به جا مانده از همفیل، هم به لحاظِ هنری و هم به لحاظِ تاریخی بینظیر و سرنوشتساز اند. معروفترینِ این قطعات، قطعهیي به نامِ هشتمِ ژانویه (Eighth of January) است که بعدها مبنای ملودیکِ یکي از معروفترین آثارِ کانتریِ بعد از خود، اثري به نامِ The Battle of New Orleans، ساختهی جانی هورتون (Johnny Horton)، موزیسینِ بنامِ کانتری نیز قرار گرفت و قطعهیي به نامِ رؤیای شیطانِ پیر (The Old Devil’s Dream) که ریشه در آواهای سرخپوستهای جنوب امریکا دارد.
این قطعات همچون سایرِ آثارِ سید همفیل بارها و بارها توسطِ بزرگانِ بعدیِ موسیقیِ بلوز و جَز اجرای مجدد شده است.
ادامه دارد …
1- مشخصاً منظورِ این نگارنده از مفهومِ «دورگه» یا «چندرگه» به هیچ وجه آنچه که در این دورانِ نو (New Age) «تلفیق» (Fusion) نام گرفته نیست. در موسیقیِ هیبرید و از جمله موسیقیِ جَزِ دورگه یا چندرگه (Hybrid Jazz) ما با نوع (ژانرِ) جدیدي از موسیقیِ حاصل از انواعِ ترکیبها طرفایم نه تلفیق که تفاوتهای اجزایِ اولیهاش را در یک ترکیببندی (کمپوزیسیونِ) جدید جذب کرده است. حال آنکه نتیجهی «تلفیق،» در بهترین حالت، مواجههی ما با یک سالادِ مفرح و خوشمزه است که نمیتوان آن را جدی گرفت.
2- سازي شبیهِ زنبورک. چنانکه از ناماش پیدا است، این ساز را «هارپِ یهودی» و «هارپِ آروارهیي» نامیده اند. وجهِ تسمیهی اسمِ دوم مشخص است اما، شواهدِ تاریخی هیچ ارتباطي میانِ خاستگاهِ این ساز و قومِ یهود نشان نمیدهد. برعکس، شواهدِ تاریخی خاستگاهِ این ساز را چین و شرقِ دور در آسیا دانستهاند.
گفتنی است که آلن لومکس در این پروژه صرفاً یک – به اصطلاح – ضبطکننده یا گردآورنده نبود. آلن لومکس مردمشناسي بزرگ بود و بزرگترین محققِ موسیقی، ترانه، و رقصِ فولک (محلیِ) ملل تا به امروز محسوب میشود. میتوان ادعا کرد که روششناسیِ آکادمیکِ تحلیلِ مردمشناختیِ ، ترانه، گفتار، و رقصِ محلیِ ملل را آلن لومکس تأسیس کرد. کرئومتریکس (Choreometrics)، کانتومتریکس (Cantometrics)، و پارلامتریکس (Parlametrics)، به ترتیب، روششناسیهای آکادمیک و تخصصیِ تحلیلِ مردمشناختیِ رقص، ترانه، و گفتارِ محلی توسطِ آلن لومکس هستند. حاصلِ شصت سال تحقیقاتِ آلن لومکس در رابطه با فولکلورِ ملل انبوهي از مقالات، فیلمهای مستند و آموزشی و کتابهای تألیفی است (دربارهی لومکسِ پدر و لومکسِ پسر ن ک به قسمتِ دومِ همین نوشتهها).