میثاق نعمت گرگانی
جایی در اواخر فیلم، پس از شنیدن صحبتها و گلایههای اهالی روستای اورته از ساختمانسازیهایی که چشمانداز و بکری باستانی دیارشان را خدشهدار کرده است، صدای پازولینی را [خود راوی فیلم است] بر نمایی ثابت و بلند از روستا میشنویم: «دیگر نجات ایتالیا ممکن نیست، ولی یمن را هنوز میتوان مصون داشت».
مستند “دیوارهای صنعا” کوششی در جهت این رهایی است. به عبارتی مستندی نه در جستجوی ثبت واقعیت، بلکه در پی تغییر آن، یا به عبارتی دیگر در پی تغییرِ [روندِ] تغییر.
پس از پایان جنگ داخلی یمن، کشور شتابان به سوی مدرنیزاسیون پیش میرود. بزرگراههایی که چینیها در کار ساخت آنها هستند، کالا و امر نو و مهمتر، میلِ نو را به ارمغان آورده است. جادههای آسفالت که سینهی کویر را رو به دریای سرخ میشکافد، ساختمانهای حکومتی نو و کالاهای وارداتی که تک و توک از راه میرسند. بار دیگر انقلابی با رگههایی سوسیالیستی به شکلی خلافآمد میل به کالا و مصرف را ایجاد کرده است. در این بین، پازولینی دلواپس صنعاست. تاریخ و معماری چندهزارسالهای که از این میل، شتاب و شهوتِ امر مدرن جان سالم به در نخواهد برد: ساختن و مصرف کردن. فیلم پازولینی تلاشی است برای جلوگیری از این نابودی، برای مکلّف کردن نهادهایی همچون یونسکو به پاسداری از صنعا؛ شهری که دیوارهای آن، سدهها سنگر امنی برای تاریخ بودهاند، برای “گذشته”، تا که نگذرد.
صنعا شهری است در دل کوه، در ارتفاع 2200 متری، با برجهای طبقاتی بلند، دیوارهای آجری سوخته و پنجرههایی با حاشیهی سفید، تکهای از معماری همگن دوران میانه اسلامیست که از گزند آلودگیهای جهان بیرون در امان مانده، شهری که حضور در آن، بیش از تجربهی مکان و فضایی دیگر، حضور در زمانی دیگر است. گویی زمان در این دیوارهای بلند و کوچههای باریک حبس شده است و تاریخ باستانی و نیمهافسانهای شهر هنوز در آن جاری است. بیش از 2500 سال، از زمان نخستین مسجد اسلامی که خارج از مکه و مدینه ساخته شد؛ پیشتر، از زمان حکمرانی دودمان سبا در آن؛ پیشتر، از آغاز، از هنگام بنیاد نهادن شهر بهوسیلهی سام، سام پسر نوح.
فیلم پازولینی ولی در مورد هیچ کدام از اینها نیست و قصد ارائه اطلاعات و جزئیاتی از این دست هم ندارد. چرا که نه فیلمی در باب تاریخ، بل در مور اکنون آن است – و فراتر، مسئولیت ما نسبت به آیندهی آن. در نخستین نمایی که از شهر میبینیم، پن شلاقی 360 درجهای دوربین به ما صرفاً فرصت میدهد که جغرافیایی بیابانی و کوهستانی را تشخصی دهیم و نه بیشتر. همچنین این تنها نمایی است که دوربین در ارتفاعی بلند و در سطح خود برجها و دیوارهای شهر واقع شده و چشماندازی کلی از شهر را به بیننده ارائه میدهد. در تمام سایر نماهای فیلم، دوربین در ارتفاع چشم و پایینتر از آن، در میان کوچههای باریک میلولد و از ارائه تصویر کارت پستالی و توریستی خودداری میکند. فیلمبرداری با دوربین روی دست، بیش از اینکه نوعی صمیمیت کاذب با شهر یا ساکنان آن را ایجاد کند، حامل نوعی غریبگی و ترس است. در کوچههای تو در تو و باریک، سنگینی دیوارهای عظیم و سایههای بلندشان موجد حسی از تهدید مکان و دسیسهی زمیناند.
دوربینی که آنقدر به دیوارها نزدیک میشود که چروکها و کثیفیهای آن را نیز نمایان میکند؛ ناگفتههای تاریخ را. گویا پازولینی با وسواس زیادی میکوشد تا از ارائه تصاویری اگزوتیک و بدوی از معماری صنعاء فاصله بگیرد. او احتمالاً بهتر از هر کسی آگاه بود که چه رنجها و چه زخمها که ملات آجرهای این برجها را پر نکردهاند. همانگونه که در روایت فیلم میگوید: «بدوی حاکمانیاند که میخواهند این تاریخ را از بین ببرند».
بنابراین پازولینی در جغرافیای صنعا نه در پی زیباییشناسی منظره (لندسکیپ)، بلکه نوعی زیباییشناسی ژئوپولیتکی را در تصویر و روایت هدف قرار داده است. نسبت فضا، قلمرو و قدرت، که در تاریخ این دیوارها ثبت و نهادینه شده است، و اینک بار دیگر قدرتی دیگر [مدرنیته وارداتی (راوی: میل به مدرنیته میل و خواستی وارداتی است و بومی این جا نیست)] به عریانترین شکل ممکن در حال امحا آن است: زمینخواری گسترده: کاپیتالیسم. و البته در سطحی دیگر، نقد این باور غلط که گروهی، حکومتی و شهری مالک این دیوارها، مالک این تاریخ هستند.
چند دقیقهی پایانی مستند، در حالی که در پسزمینه شاهد دیوارهای قدیمی شهر هستیم، به مرور خانهها و ساختمانهای در حال ساخت و نیمهکاره و صدای ساخت و ساز به شهر و فیلم نشت میکنند. میلهگردها و ستونهای بتونی لخت و دیوارهای نیمهساخته که به مرور سر و کلهشان پیدا شده است. مصالح و اسکلتهای ساختمانهایی که بیش از آنکه حس و حالی از نیمهآماده بودن را بیان کنند، در قیاس با بنای کهن شهر همچون آوار و ویرانههایی بیهویّتی به نظر میرسند. به نوعی توپوگرافی دوپارهای که پازولینی از صنعا تصویر میکند نه تقابل نوعی نوستالژی و امر نو، بلکه بیشتر مؤید نوعی شهرکُشی(1) است. ویرانی نه زاییدهی حادثه و رخداد، بلکه در حال ساخته شدن است، با جادوی بُتن و سحر سیمان. از همین رو است که در انتهای فیلم، شش بار یونسکو را خطاب قرار میدهد و بر مسئولیت تاریخیاش در محافظت از صنعا تأکید میکند. تأکیدی که با این جملهی واپسین راوی فیلم پایان مییابد «به نام نیروی انقلابی رسواگر گذشته».
پ.ن: صنعا در سال ۱۹۸۶ جزو میراث جهانی یونسکو شناخته شد. یازده سال پس از کشته شدن پازولینی.
[1] واژهای که استفان گراهام با کنار همنهادن مقولاتی همچون جنگ، تروریسم و فضاهای شهری طرح میکند و بر حذف عامدانه یا کشتن شهر دلالت دارد. (شهرها و سینما، باربارا منل، ترجمهی نوید پورمحمدرضا و نیما عیسیپور)
برای دریافت این مطلب در قالب PDF اینجا را کلیک کنید: The Walls of Sana’a