نخستین اصلاح‌شدگان کلی رایکارد قسمت اول

نخستین اصلاح‌شدگان کلی رایکارد قسمت اول

پرونده “ترور؛ سینما”

پل شریدر: ملال عامدانه در کلیسای سینما

گفتگوی الکس راس پری  و پل شریدر (قسمت نخست)

برگردان پرنیان امیرانتخابی

نمایی از فیلم نخستین اصلاح‌شدگان

نمایی از فیلم نخستین اصلاح‌شدگان

فیلم «نخستین اصلاح‌شدگان» چهارمین فیلمی است که پل شریدر در طول پنج سال اخیر ساخته است؛ پس از احیای دوباره‌اش با شاهکار «دره‌های عمیق» (2013) و تریلر کم و بیش ناموفق «مرگ روشنایی» (2014) با بازی نیکلاس کیج (اخیراً با تدوین و هدف‌گذاری مجدّد با نام «سیاهی» بازسازی شد) و تریلر «قانون جنگل» (2016) با حضور نیکلاس کیج در نقش بازنده‌ای پت و مت‌گونه. فیلم‌های نام‌برده نشانگر پیشرفت شریدر از شیوه‌ی فیلمسازی دستیار-استودیوگونه و تامین‌شده ازنظر مالی به کارگردانی ارزان‌تر، جسورانه‌تر و مستقل‌تر است، و فیلم «نخستین اصلاح‌شدگان» نقطه اوج این مرحله‌ی جدید کاری شریدر است که اکنون نزدیک به ۵۰ سال از آغاز آن می‌گذرد. در او هیچ نشانی از کم‌کاری نمی‌توان یافت.

 و این به چه میزان فیلمی دور از ذهن است؟ با تماشای فیلم «نخستین اصلاح‌شدگان» متفکری تئوریک را می‌بینیم که به استفاده از ابزارهای رسانه‌ی انتخابی خود به دل موقعیت‌ها و فضاهای کشف‌نشده می‌رود. عجیب‌تر این‌که فیلم «نخستین اصلاح‌شدگان» برای سبک جاافتاده‌ی شریدر هفتاد و یک ساله، اعتماد به نفس و شکیبایی‌ای را به ارمغان آورد که در طول دو دهه خبری از آن در او نبود، شاید از فیلم «رنج» (1977) بدین سو. ولی با نخستین اصلاح‌شدگان، او مثل همیشه، به چیزی نو دست می‌یابد. نخستین اصلاح‌شدگان به طرزی سنجیده بر خلاف سبک رایج سینمای جریان اصلی معاصر، به آهستگی روایت سرراست خود را پیش می‌برد. نخستین اصلاح‌شدگان ساخته‌ی فیلم‌سازی است جوان که با اعتماد به نفس خدشه‌ناپذیری همچون یک جوان و حس بی‌محابانه‌ی «یا الان یا هیچ‌وقت» ساخته شده است. با حضور درخشان ایثن هاک در نقش یک پدر روحانی کالوینیست که زندگی‌اش با زندگی بیوه‌ای غمگین با بازی آماندا سایفرد گره خورده است. فیلم، تأملی عمیق و آرام در ایمان، وحشت از زوال محیط زیست، عدم اعتماد به نفس و اندوه است – همه‌ی آن چیزهایی که چنانچه یک فیلم‌ساز جوان واقعی فیلم را بنا بر آن‌ها می‌ساخت با هر معیار و مقیاسی از اصالت در دستیابی بدان شکست می‌خورد.

برای فیلمسازی به سن و سال شریدر چیزی آسان‌تر از این ممکن نبود که دستانش را به نشانه‌ی تسلیم بالا بیاورد و اعلام کند که سیستم [هالیوود] او را طرد کرده است. در عوض او یاد گرفت که فیلم‌هایش را سریع‌تر، ارزان‌تر و با شور و حدت بیشتری در مقایسه با همسن و سالانش بسازد (تصور کنید دی پالما فیلمی به ارزانی و نچسبی «دره‌های عمیق» بسازد؛ فیلمی متعالی، البته این اتفاق هرگز نخواهد افتاد) تنها چیز واجد اهمیت برای شریدر این است که سینما را در سطح خوب و عمیقی ادامه بدهد و در پی الهاماتی نو به‌واسطه‌ی تکنولوژی جدید در هر زیربنای ممکن و در هر موقعیتی باشد. البته شریدر مقارن با این رویکرد به قفای خود نیز می‌نگرد. امسال شاهد انتشار ویرایش جدیدی از کتاب «سبک استعلایی در سینما» (۱۹۷۲) خواهیم بود. ویرایش جدید با مقاله‌ی بلند تازه‌ای به عنوان مقدمه شروع می‌شود که «بازاندیشی در سبک متعالی» نام دارد. یادداشتی که نه از روی تصادف بلکه همزمان و مقارن با ایده‌ی فیلم «نخستین اصلاح‌شدگان» نگاشته شده است. مقاله «بازاندیشی در سبک متعالی» با مجموعه‌ای بصری از بررسی‌های شریدر از چشم‌اندازهای سینمای کند جمع‌بندی می‌شود:

نموداری از ساخته‌ها‌ی خود او که تصویرگر حرف N در مرکز آن است، Nای که بازنمایی‌کننده‌ی روایت (Narrative) است. هر چقدر از N که در مرکز دایره قرار دارد، دورتر شویم بیشتر به جایگاهی نزدیک می‌شویم که شریدر آن را “حلقه تارکوفسکی” می‌نامد، یا به عبارتی آن سینمای کند و از نظر تجاری کم‌مایه‌ای که آن‌چنان به ‌درد اکران عموم در سالن‌های سینما نمی‌خورد.

حلقه تارکوفسکی

حلقه تارکوفسکی

در فیلم «نخسین اصلاح‌شدگان» شریدر واحد و تمپو فیلمسازی خود را به وضعیتی کنترل‌شده و سنجیده‌ی آرامی کاهش داده است که به سمت قلمرویی آشنا ولی کشف‌نشده می‌رود.

نمایی از فیلم نخستین اصلاح‌شدگان

نمایی از فیلم نخستین اصلاح‌شدگان

الکس راس پری: در مورد رابطه‌ی خودتان با فیلم‌های کُند بگویید و اینکه چه عاملی سرانجام باعث شد تا فیلم کند خود را بسازید؟

پل شریدر: ساخت فیلم نخستین اصلاح‌شدگان حس رضایتی عمیق در من به وجود دارد، زیرا چون فصل مشترک تمامی چیزهایی است که در طول 50 سال  بدان‌ها فکر می‌کردم و انجام می‌دادم. اولین نوشته‌ی جدی من درباره‌ی سینما در مورد فیلم‌های معنوی، سبک استعلایی بود. سال 1972 آن را نوشتم. پس از آن کارگردان و فیلمنامه‌نویس شدم و هرگز فکر نمی‌کردم که روزی این نوع فیلم را بسازم. البته من این سبک فیلم‌ها را دوست دارم اما این فیلم‌ها از سبک کاری من دور است. من بیشتر به اکشن، تلقین، تمایلات جنسی و خشونت علاقه‌مندم؛ و این دست مقولات جایی در سینمای متعالی ندارند. پس از خیر ساختن‌شان گذشتم. اولین فیلمنامه‌‌ام «راننده تاکسی» (1976) بود. اکنون پس از 45 سال فیلمی ساختم که ترکیبی است از تأمل بر آن کتاب و داستان فیلم «راننده تاکسی». پس من اولین کتاب فلسفی‌ام و نخستین فیلم‌نامه‌ام را در فیلم نخستین اصلاح‌شدگان در هم آمیختم. این کار بسیار دلهره‌آور بود چراکه اکنون پس از آن، فکر کردن به قدم بعدی‌ام بسیار سخت است. امیدوارم نخستین اصلاح‌شدگان آخرین فیلمم نباشد، اما اگر باشد، آخرین فیلمِ خیلی خوبی است.

الکس راس پری: بنا بر طرح زیبایی‌شناختی‌اش، «نخستین اصلاح‌شدگان» الهام‌گرفته از نوع خاصی از سینما [ی گذشته] است ولی هنوز به‌غایت فیلمی معاصر است. شما این قدرت انتخاب را داشتید که مواجهه و رویکردتان به این سبک را در نسبت با دوره‌ای تاریخی تعریف کنید، ولی شما سبکی را انتخاب کردید و چیزی ساختید که به طرز خالق‌العاده‌ای مدرن است.

شریدر: آنقدر‌ها به تاریخ علاقه‌مند نیستم. بیشتر به آن‌چه در لحظه در ذهن افراد می‌گذرد برایم اهمیّت دارد. این‌که، این دنیای غریب و ناحوشی که اکنون در آن زندگی می‌کنیم چه جور جایی هست؟ بابت همین هیچ وقت نشد که اثری تاریخی بسازم. گفته می‌شود که فیلم نخستین اصلاح‌شدگان، در شماری از فیلم‌های دهه‌های گذشته ریشه دارد. ماجرا از سه سال پیش شروع شد، وقتی داشتم با پاول پاولیکوفسکی شام می‌خوردم. داشتیم راجع به نوع خاصی از فیلم‌های معنوی که با میزان محدودی بودجه ساخته می‌شوند صحبت می‌کردیم و اینکه چگونه بر خلاف ده یا پانزده سال قبل، امروزه ساخت این فیلم‌ها در عین متعهد بودن به بازگشت سرمایه ممکن است؛ به ویژه در این کشور. با خودم فکر کردم «می‌دونی، الان وقتشه. سال‌هاست که با خودت تکرار کردی که هرگز نخواهی تونست که از این‌جور فیلم‌ها بسازی. هرگز قرار قمار برسون رو تکرار کنی. امّا داری 70 ساله می‌شوی. الان وقتشه». وقتی که به خانه برگشتم ذهنم دیگر حسابی درگیرش شده بود و در طی یکی و دو روز خط داستانی در ذهنم شکل گرفت.

شما ممکن است دو سال را صرف یافتن یک ایده کنید، اما وقتی واقعاً [خود] ایده به سراغ‌تان می‌آید همه چیز به سرعت چفت هم می‌شوند. مردم از شما می‌پرسند که چقدر زمان برد تا این را بنویسی و بعد تو جواب می‌دهی «حدود ده سال»، در حالی که در واقع امر کل فرایند نوشتن تقریباً دو هفته طول کشیده است.

من به نمونه‌ها و الگوها نگاه کردم. شخصیت اصلی‌ام در فیلم «خاطرات یک کشیش روستا» (1951) بود، فضا و صحنه را از فیلم «نور زمستانی» (1963) و تصمیم در مورد پایان‌بندی را از «اردت» (1955) وام گرفتم. صحنه‌ی پرواز را از تارکوفسکی اضافه کردم و سپس تمام این‌ها را با ریسمان راننده تاکسی به هم گره زدم. نور زمستانی را در نظر بگیرید: کلیسای کوچک خالی. مردی برای رفع تکلیف با زوج جوانی ملاقات می‌کند. مکس فون سیدو به‌خاطر سلاح‌های هسته‌ای آکنده از ناامیدی است. خُب، از او بگذریم. آن زوج جوان را در نظر بگیرید و از خود بپرسید. «ناامیدی [دنیای] امروز چیست؟» ناامیدی جهان امروز، نابودی محیط زیست است. مسئله‌ای که به‌نوعی عینی‌تر هم هست چرا که یأس از سلاح هسته‌ای یک جورهایی در مقام نظر است. شاید رخ دهد. نابودی محیط زیست امری نظری نیست. در حال رخداد است و رخ خواهد داد. پس این تغییر مد نظر در جهانی است که در آن زندگی می‌کنیم.

الکس راس پری: آیا شما با این موضوع که فیلم‌تان ساختاری چهل‌تکه از به هم چسباندن هفت یا هشت فیلم مختلف است مشکلی ندارید؟ چون که چه این برش‌های مختلف را تعمداً در فیلم خود قرار دهید یا غیرعامدانه، مردم همواره چیزهایی شبیه این را خواهند گفت که “«مستهجن» (1979) روی فیلم «جویندگان» (1956) اسکی رفته است”.

شریدر: خب این کاری است که همه‌ی ما انجام می‌دهیم. در فیلم قبلی‌ام «قانون جنگل» چیزی که در پی‌اش بودم این پرسش بود: چگونه می‌توان پس از امثال اسکورسیزی، تارانتینو، گای ریچی و وین کریمر، در سال 2016 فیلمی جنایی ساخت. برای یافتن پاسخ به سراغ تمامی فیلم‌های جنایی ساخته شده در سال‌های اخیر رفتم و شروع به جستجوی منطقی کردم که بنا بر آن بتوان از دل خزانه‌ی این‌ فیلم‌ها، فیلمی جدید ساخت، و چه موضوعات و مواردی باید انتخاب و از نو ترکیب شوند تا این چیزها دوباره حسی نو و تازه داشته باشند. این کاری است که همه‌ی هنرمندان، آگاهانه و غیرآگاهانه انجام می‌دهند. بعضی‌ها، مثل من، در واقع مطالعه و یادداشت‌برداری می‌کنند و یک چیز را از این‌ور و یک‌چیز را از آ‌ن‌ور می‌گویند. چیز جدیدی در کار نیست. یک مورد چیز جدید نام ببر!

 

ادامه دارد…

Leave a Reply